zohre-vefayi

Thursday, November 27, 2003

nə yazım?

Məhəbbət bilməyən, sevgi görməyən
Daş ürəkli o dildârə nə yazım?
Bülbül səsi qulağına çatmayan,
Güldən artıq olan xârə nə yazım?

Dili dilimdəndir, ama söz almır
yalvarıram yuxumda bəli qalmır
Aylar-illər ötür qapımı çalmır
Bu dərdimə görən çârə nə yazım?

Mənə yetir hər nə dərdi, kədəri
Xəncər olub yırtaydım bu qədəri
Boşlaya biləydim belə hədəri
Özgə sandığında vârə nə yazım?

Yol üzündə sıra duran xüdəkdən
Arzı uzun əllər ama güdəkdən
Həsrət yükünə çevrilən ürəkdən,
Şərh olaraq min bir pârə nə yazım?

Yazıq Zöhrə əbəs yerə can atma
Fərəhsiz sevdada ömür qocaltma
Qələm yorma özün, kağız qarartma
Ərzə oxumayan yârə nə yazım?

posted by 10:43 PM

Sunday, November 23, 2003

بسمه تعالي

ايـام آزادي پــان تــوركيســـــــم!

زهره وفائي ـ آذرماه 1382



كشور ژاپن بعنوان اولين كشور شرقي, توانست نظام سلطنتي را مهار نموده و روش جمهوريت را در امر اداره كشور جايگزين آن سازد. پس از اين تاريخ ايام سلطانان و پادشاهان افسانه اي شرق، يكي پس از ديگري به سر آمد و نهايتا نوبت به كشور ما هم رسيد و ديديم كه مجسمه ها چگونه فرو ريختند!


ريحتن و پاشيدن يك طرف مسئله, ساختن و برپا داشتن طرف ديگر مسئله بود. با فاصله بسيار زياد دويست ساله با جمهوريت ژاپن در شرق و اروپا در غرب, طبيعي بود كه نسخه جمهوريت از آن نوع، مفيد حال اين بيمار بي رمق نگردد. چرا كه ملت، شايد در زمان ريختن و پاشيدن مستقل و صاحب نظر خطاب شوند ولي در زمان ساختن و برپا داشتن طبعا فاقد استقلال و صلاحيت تشخيص داده خواهند شد! اين، نه يك خطاب بي مورد، بلكه امري است كه متاسفانه و صدها بار متاسفانه, به منصه ظهور رسيده است.


جمهوريت در وحله اول بر اساس مجالس رسمي هر كشوري جلوه قانوني و واقعي مي يابد و اين مجلس هر جمهوري است كه همچون قلبي طپنده تمامي جريانات كشوري را همسو و هدف دار مي نمايد. ومجالس ،تركيبي از حضور احزاب چندين و چند ساله، با تجربه وآزمايش شده است كه واقعا توان و لياقت ايفاي نقش قلب يك كشور را داراست.


متاسفانه بازدهي مجلس ما, در طول ايام بعد از انقلاب و جمهوريت، چنان ضعيف بوده است كه حضور مراكزي همپاي آن ، لاجرم تشخيص داده شده است و در واقع قلبهاي پيوندي متعد دي عهده دار امر خطير مركزيت و ثقليت گرديده اند. در منطقه شمالغرب، با توجه به فاصله اي كه از قلب دارند، عدم تغذيه صحيح كاملا مشهود است.عليرغم اين تنگ نظري اكثريت مردم توان تشخيص مفيد از غير مفيد, نيك از بد, مصلحت از ضرر و زيان را دارند. اين توان قابل تحسين آنجا ارزش واقعي خود را نشان ميدهد كه در راه كسب آن ، اين توده فعال فاقد تشكيلات اسم و رسم دار و به تبع آن فاقد وسيله ارتباط جمعي و ارگان رابط بوده اند. تبادل افكار و انتقال يافته ها، هما نند اعصار كهن، تنها در ارتباط هاي فردي و حضوري صورت گرفته است و باز جاي تحسين بسيار كه اين مردم با چنين دستهاي خالي، توانسته اند در ابعاد انساني و جهاني ايده هايي چنان بديل و زيبا بيافرينند كه هر شنونده و مشاهد ه گري را جذب ايمان و اعتقاد خود كنند. فلذا اگر اين مردم را ميتوانيم در جمع هاي صدها هزار نفري در مكان ها و مراسم هاي مورد تاييد شان ببينيم نبايد متعجب شده و بدنبال سررشته هاي خيالي و كاذب بگرديم. و نيز اگر اين مردم را در سكوت كامل و عدم اشتراك هاي غير قابل انكار مي بينيم، باز نيايد توسل به حيله هاي قاجاري نموده و علم آذري و آذريايجاني بر افرازيم!(( واقعيت در خواسته هاي اين مردم موج ميزند!))


از دوره چهارم انتخابات مجلس به بعد ، پيامها و شعارهاي ملي گرايانه توانستند در رديف شعارهاي جاري جايي براي خود باز كنند ، اين جاي ( موقت) به جهت و به مقاصد متعددي به ملي گرايان داده شد كه يكي از آن مقاصد جذب آرا كساني بود كه فريفته اين شعار ها ميشدند. در اينكه راي دهندگان به اين شعارها واقعا ملي گرا بودند، اصلا ترديدي نيست، اما اينكه، كانديداهاي شعار دهنده تا چه حد پاي بند اين مسئله بودند , خود مسئله اي بود!


انتخابات مجلس هفتم در راه است . اين دوره از انتخابات را نه تنها مراكز متعدد كشوري بلكه تمامي دنيا نظاره گراست. تجربه هاي ناموفق گذشته موقتا كنار گذاشته ميشوند و تجربه هاي موفق عليرغم دل آشوب گريشان با خطوط قرمز جديدي موقتا مجال بروز مي يابند. آذربايجان نيز با توجه به كثرت نفوسي كه داراست جزيي از ميدان آزمايش اين تجربه هاي موفق و ناموفق است. كانديداهاي اين منطقه علاوه بر امكان دريافت وام بانگي به جهت تبليغات اجازه دارند تا شعارهاي پان توركيسمي را موقتا سردهند!!ديگر چنين شعارهايي جرم نيست و كسي را بخاطر ذكر چنين مسائلي مجرم نخواهند شناحت. حتي نوشتن پلاكارتها به زبان تركي و ايراد سخنراني به اين زبان و پخش اعلاميه و اطلاعيه نيز ممنوع نخواهد بود. اين روزها همه طرفدار آذربايجان و آذريايجاني خواهند شد و چنان از مظالم رفته در حق آن سخن خواهند راند كه دل سنگ را هم آب كنند!!


اما به جهت ياد آوري، در انتخابات دور قبلي و نزديك تر از آن در انتخابات شوراها ديديم كه مردم آذربايجان نه تنها فريفته شعارهاي تند ملي گرايانه برخي كانديداهاي فرصت طلب نگرديدند، بلكه با صراحت از ايده هاي گذراي آنان نيز ابراز دوري و برائت نمودند. كانديداهاي مستقل (كه اكثريت كانديداهاي اين دور را تشكيل ميدهد) چاره اي ندارند كه براي جلب آرا به هر لباسي در آيند و به هر شعاري گردن بنهند. اين آشفتگي حضور را ميتوان در بروشورها و پلاكارتهاي آنها ديد و چنان پر واضح كه عوام ترين عوام نيز نااميدي و ياس خود را از پايان كار بي هيچ ملاحظه اي بر زبان مي آورد . با اين تفاسير جا دارد براي دور هفتم، چه براي تاييد صلاحيت كانديداها و جه براي جلب مردم به پاي صندوقهاي راي، ((اولويت را به واقعيت ها بدهيم)) و با حفظ حرمت تك تك افراد هموطن , ترفندهاي فريب و حيله را براي هميشه به زباله دان تاريخ بسپاريم!


صداقت كالايي است كه تاريخ مصرف آن هيچگاه تمامي نداشته و نخواهد داشت. و عدم صداقت دلزدگي هاي بيشتري را خواهد آفريد. چاره چيست؟


posted by 6:40 PM

Monday, November 10, 2003

زبان و هويت

نويسنده : لوئيرا كاروز ( يونسكو)

مترجم: زهره وفائي


دانش و آگاهي نسبت به مقام و موقعيت كسي كه آغاز كنندة ارتباط با پيام دهي است نوعي آمادگي را به مخاطبان ميدهد كه در برگيرندة نوعي حساسيت از پيش تعيين شده نيز هست. يك رئيس جمهور ممكن است در ميان سخنانش چيزي بي معني بگويد اما از آنجاكه مخطبان منتظر حرفهاي معني دار هستند آنرا نيز بسيار عالي دريابند. در مقابل يك كودك ممكن است چيزي عميق بگويد اما از آنجا كه شنوندگان اورا كودك تصور ميكنند توجهي به گفته هايش ندهند.


بنابر اين هرگونه سخن به تقويت تصوير گوينده در مخاطبان مي انجامد. البته نه تنها با سخن گفتن بلكه با روشهاي ديگر نيز قبلاً هويت خويش را به مخاطب شناسانده ايم:نوع لباس ـ آراستگي ـ همراهان ـ نام ـ حركات و حالات مانيز نشان از هويت ما دارد.


زمانيكه در دمشق بودم و دنبال مسجد جامع اين شهر مي گشتم مردي به زبان فرانسوي درصدد راهنمايي ما بود و لي نمي توانست.نهايتاً او از ما پرسيد كه آيا اسپانيايي بلد هستيم؟ چون جواب مثبت از ما شنيد به راحتي و با آسايش تمام راه را نشانمان داد. علت آشنايي او به اين زبان اين بود كه وي و پدران وي پس از پيروزي فرديناند مسيحي بر اعراب مسلمان اسپانيا، در ميان انتخاب مسيحيت و يا ترك ديار، دومي را انتخاب نموده و به سرزمين هاي تحت كنترل مسلمانان مهاجرت نموده بودند.اگرچه آنها زبان عربي و تركي را كاملاً مي دانستند اما زبان اسپانيايي را به عنوان زبان مادري وسيله اي براي حفظ اتحاد اعراب و يهوديان مهاجر از اسپانيا قرار داده بودند. در زبان مادري است كه احساسات و نگرشهاي پيچيده را به راحتي منتقل مي كنيم، بيشتر احساس راحتي مي كنيم، بنابر دلايلي زباني كه مردم در كودكي به آن سخن گفته اند،موثرترـ سرراست ترـ تند و تيز تر و نهايتاً صميمي تر مي نمايد.


يهوديان سفاريك نيز با توسل به زبان مادري خويش يعني اسپانيايي توانستند ارتباط خويش را با يكديگر در هر كجاي جهان برقرار نمايند. اين زبان به ايجاد پيوندي ميان آنها و ديگر اعضاي گروه نژادي شان كمك كرد.


از ميان همه اشكال تعامل اجتماعي، زباني كه مردم به آن سخن مي گويند عامل ترين و ابدي ترين منبع هويت و همانندي و فرهنگي آن خلق است.تشابهات و تفاوتهاي فرهنگي با تعقيب عامل زبان هويدا مي گردد.


تفاوتهاي عمده در رسوم،ا رزشها، نگرشها و ايده ها به همراهي تفاوتهايي در زبان منجر مي گردد ومشابهات زباني به تقويت مشابهت هاي هنجاري و رفتاري اجتماعي مي گردد.


امريكائيان به كانادا و انگلستان بيشتر احساس نزديكي مي كنند تا به بلژيك و نيجريه كه با مسائل مداومي در حفظ وحدت ملي خويش مواجه هستند.زيرا تفاوتهاي زباني،تفاوتهاي فرهنگي را تقويت مي كند و برآنها تاكيد مي نمايد. اتحاد ايتاليا در قرن 19 به اين دليل امكان يافت كه مردم آن كشور سرانجام توافق كردند كه از زبان مشتركي براي ارتباط خويش استفاده نمايند.درسالهاي اخير كاتا لان هاي شمال شرق اسپانيا،احساس تفاوت خويش را و نيز مقاومت خويش را در برابر حكومت مركزي با تداوم بر سخن گفتن و نوشتن و نشرمطالب به كاتالاني ابراز مي دارند.تيرولي هاي آلماني زبان ساكن ايتاليا،از زبان مادري خويش بعنوان وسيله اي براي حفظ همدلي با تيرولي هاي اتريش و مقاومت در برابر يكسان سازي سياسي و اقتصادي و فرهنگي دولت ايتاليا استفاده مي نمايند.


به اين ترتيب معلوم مي شود كه زبان داراي اهميتي اجتماعي و روانشناختي است كه بسيارفراتر از ارزش ابزاري ظاهري آن مي باشد. زبان پديده اي بسيار پيچيده است و پرداختن به آن از عهدة طيف خاص بيرون است.زبان شناسي ،كارشناسي مختص بررسي زبان، بيرون از حوزة روانشناسي، تكامل يافته است و با علوم انساني، فلسفه، آموزش زبان وادبيات ارتباط نزديك تري دارد تا با علومي چون تجربي.


روان ـ زبان شناسي بعنوان علمي جديد از سال 1971 با طرح 23000 عنوان كارش را شروع نموده است و امروز با بحث در مورد ارتباط زبان و فرايندهاي نمادين كارش را ادامه مي دهد. در نظر آنان گفتار كودكان بعنوان پديده اي مورد مشاهده و ثبت است چراكه زبان مادري عامل اصلي رشد و تكامل فراگيرانة كودك است. ژان پياژه( سوئيس) ويگوتسكي(روسيه) جرج ميلر(امريكا) ديويد مسك نيل( انگليس) نقش هاي عمده اي را درمبحث روان ـ زبان شناسي ارائه نموده اند ودر اين مباحث نه تنها به ساختار زبان بلكه به اينكه يك زبان چگونه آموخته مي شود(مادر ـ خانواده ـ مدرسه) ونحوة كاركرد نظامهاي زباني به هنگام تكلم ( با آرامش يا با التهاب و دغدغه) و به هنگام درك منظور( از طرف مقابل با توجه يا با تحقير) ونهايتاً تاثير اين سه بر روي شخصيت رواني و اجتماعي افراد بحث مي گردد.


گروه زبانشناسان يونسكو از سال 1968 ميلادي با سرپرستي چاماسكي در مورد زايش زبان تحقيقاتي را آعاز نمودند. آنها زبان را به دوبخش لفظي و معني تقسيم نمودند. در نظر آنان شايدبخش الفاظ و جمله بندي صحيح بنمايد اما معني را بايد شنونده انتخاب كند. الفاظ را دانشمندان و زبان شناسان مي توانندترتيب بدهند ولي معني را فرهنگ مادري هر اجتماع تعيين و ترتيب مي دهد.اهميت اين گروه را شايد دربارة اينكه كودكان چگونه زبان را ياد مي گيرند مي توان دريافت. كودكان زبان و فرهنگشان را ابتدا با تقليد مي آموزند. نظريه پردازان روانشناسي ادعا مي نمايند كه وقتي چيزي را كودكان صحيح ادا مي نمايد چندان اتفاقي نيست چراكه آنها بالاخره عملاً ياد مي گيرند مثل والدين خود حرف بزنند .البته مسئله عمد نيز در كنار اين اختيار مي تواند موردنظر باشد.


كودك در ابتداي يادگيري زبان بطور كامل مسئلة احتياج خويش را مد نظر قرار مي دهد( نياز به غذا ـ خواب ـ آرامش وتوجه). براي اين كار كودك از شيوة پيشرفته ( لغت محوري ) استفاده مي نمايد.يعني لغت مورد مانور جمله را به تنهايي ادا مي نمايد. باگفتن كلمه( شير) يعني من گرسنه ام و با گفتن كلمة(لالا) يعني خواب دارم، منظورش را بيان مي كند. مادر بعنوان تنها مخاطب كودك درساليان ابتداي يادگيري اهميتي فراتر از مسائل ژنتيكي حتي، دارااست. زبان و فرهنگ مادر در وحلة بعد زبان و فرهنگ افراد خانواده اولين ساختار زبان و فرهنگ يك انسان است كه وي را ابتداء كودك مي ناميم. از اين رو تصحيح اشتباهات زباني و بياني كودك از سوي مادر براي همة كودكان قابل قبول است و برعكس، ايرادگيري و حتي ياددهي زبان از سوي افرادي دورتر، براي كودك قابل تحمل و تصور نيست. چراكه او با تمام كوچكي مي داند كه دركار ساختن هويت واقعي خويش است.استفاده از زبان تماس هاي كودكان را با جهان اطراف وي گسترش مي دهد و بدين سان رشد و تكامل شناختي وي را تسهيل مي كند. گفتار كودكان در نظر كنراد (1971) براي يادگيري تا 5 سالگي نيست بلكه تنها براي برقراي ارتباط اجتماعي است. از 5 سالگي به بعد زبان براي يكپارچه نمودن فرايندهاي فكري كودك به كار گرفته مي شود.كودك از صحبت هاي (خودمدار) به گفتارهاي( اجتماعي) روي مي آورد.پياژه با قرار دادن يك كودك 5 سالة نورمال در جمع كودكان كر ولال دريافت كه توان گفتار كودك سالم در عرض يك سال تا80% كاهش يافت ! در آزمايشي ديگر يك كودك سالم در ميان كودكاني كه به زباني ديگر تكلم مي نمودند قرار داده شده،نتيجه همان بود! اين كودك توان گفتاري خويش را كاملاً از دست داد! اين ضايعه نه تنهنا در مورد توان گفتاري وي بلكه در مورد ماهيت اجتماعي و عقلاني كودك نيز ضايعاتي به بار آورد.بدنبال چنين مباحث و مسائلي سلوبين (1976) رسماً از طريق يونسكو اعلان نمود كه علم روان ـ زبان شناختي به جهت تقويت ماهيت رشد و تكامل انسان ها بايد بعنوان علمي رسمي پذيرفته و مورد اجرا گردد. در نظرية وي كودكان تا زماني كه آمادگي كامل رانيافته اند نبايد از زبان مادري خويش دور شوند و آموزش به زبان غير مادري براي كودكان زيانهاي هنجاري و اجتماي به بار خواهد آورد و نحوة آموزش را بايد كه فرهنگ محيط تعيين نمايد و هر تصميم كه در خارج از محيط كودك گرفته شود به زيان كودك ونهايتاً به زيان جامعه اي است كه كودك در آن رشد مي يابد و مجبور به زندگي كردن است.


posted by 1:09 PM

Monday, November 03, 2003

نامه هاي سرگشاده به مجلس هفتم

زهره وفايي


تاريخ تمدن معاصر در كنار صدها ره آورد مدني، براي زندگي عموم انسانها در وجهه اي انساني، شيوه هاي نوين حكومتي و كشورداري هم، ارائه نموده است متداول ترين شيوه كه در واقع اصولي ترين آنها نيز هست و به همين جهت متداول عموم گرديد، روش ايجاد مجلس هايي به هر عنوان و تنها براي يك عملكرد بود كه بدين واسطه تمامي مردم يك كشور داراي نماينده اي باشند تا پل ارتباطي ما بين مردم و دولت همواره داير و فعال باشد. مجلس هاي هر كشور تحت هر نام و هر عنوان در واقع حامل اين وظيفه اند تا خواسته هاي عموم مردم را به گوش بزرگان مسئول برسانند و متعاقباً در جهت برآورد ه شدن آن خواسته ها تلاشهاي قانوني و بي وقفه اي را مبذول دارند. چنين چار چوب حكومتي هميشه به چنين هدفي در هر كشور و در هر زمان ايجاد شده است. نمايندگان مجلس در واقع سخنگويان صديق مردمان هستند و صد البته وظيفة آنان تنها سخنگويي نيست و بايد كه عهده دار تامين خواسته هاي مردم باشند.


كشور ما از زمان تصويب مشروعيت به اين طرف همواره صاحب مجلس هايي بوده است و عليرغم اينكه نام اين مجالس به نسبت زمان و موقعيت متفاوت بوده است از نظم و اجراي وظيفه چندان با يكديگر تفاوتي نداشتند. وجود مجلس فعال و حضور نمايندگان منتخب، بار زندگي و مسائل جمعي را از دوش مردم برداشته و خود عهده دار امر مي گردد. در چنين شرايطي ديگر مردمان نيازي به ثجمع ـ اعتراض ـ تظاهرات ـ راه پيمايي ـ قطعنامه ـ طومار نويسي ـ روزنامه گرايي ـ تريبون طلبي ـ نامه هاي سرگشاده ـ ديوار نويسي ـ جمعيت تراشي ـ باند بازي ـ جبهه گير ي و صدها نوع اعمال ديگر را احساس نمي كنند و برعكس اگر در جامعه و كشوري بازار چنين ترفندهايي چنان داغ باشد كه حتي خود نمايندة مجلس هم نامة سر گشاده و جمعي و طومار بنويسد و اعلام تجمع نمايدو به دنبال جبهه تراشي و يار گيري باشد، بايد فاتحة چنين جامعه مدني براي هميشه خوانده شود!


شايد در منظر جهاني ، مجلس ما ، منظري مدني و قانوني جلوه نمايد اما درميان عموم مردم كه مجلس براي آسايش و امنيت آنان بر پاست نه به جهت نمايش جهاني، مجلس مصداق و مفاهيم جديدي را يافته است. مصداق هايي كه گاه جايگزين طعنه و نيش و كنايه مي شود! چنين شرايطي براي هركس مي تواند به مثابه زنگ خطري باشد كه به كرات مجلس كشور ما را تكان داده است،حتي كساني كه به جهت مال اندوزي و شهرت طلبي، طالب چنين مجلسي هستند، و نيز بايد گوش به اين زنگ خطر بسپارند.


به تصديق صاحبان نظر، كشورما، ضخيم ترين لايه هاي حكومتي را دارا است. بديهي است كشوري كه در پر مخاطره ترين و جنجالي ترين منطقة جهاني قرار دارد و همسايگاني نه چندان مطئمن اطرافش را احاطه نموده اند و تهديدهاي پي درپي از بسياري از مطامع طلبان آنرا مورد هدف قرار مي دهد، كه بايد شيوة حكومتي آن سواي ديگر كشورها باشد.اما نوع اين تفاوت نيز جاي بحث و گفتگو دارد. بهترين راه مبارزه با هر تهديد و خطر، ايجاد امنيت روحي و رواني در ميان آحاد مردم اين كشور است. بالطبع كشوري كه مردمان سالم و از سويي مردماني مومن به مسئولان را دارا است در برابر هر تهديدي تا پاي جان ايستادگي مي كند و بر عكس، با وجود خيل ميليوني مردمان ناراضي چگونه مي توان در برابر تهديد ها اميدوار به ايستادگي بود؟!


ترجمان اعمال مردم اگر از سوي افرادي با سواد كه به زبان حال مردم آگاهي كامل دارند صورت پذيرد، به يقين ديگر آنان را با القابي زشت و نفرت انگيز نخواهند ناميد. ديوار نويسي در واقع شروع و قدم اول اظهار نارضايتي از كساني است كه وظيفة آنان انتقال مطالبات و خواسته هاي مردم به گوش مسئولان امر است و نامه هاي سرگشاده تقّـبل وظيفة نمايندگاني است كه در مجلس حضور دارند و قانوناً هم مي توانند سخنگوي اين مردم باشند. مصلحت انديشي بيش از حد، مقام طلبي و چاپلوسي زيبندة هيچ انساني نيست بخصوص اگر آن انسان خود را نمايندة چند هزارنفر ديگر هم بخواند و بداند!


داستان مجلس هفتم ناخوانده ، بسته گرديده است. مردم از نتايج مجلس قبلي، مي توانند نتيجة اين ديگري را هم بدانند و طبيعي است اگر چنين بي تفاوت نسبت به آن بمانند. البته بي تفاوتي شايد به نظر چندان مهلك نيايد، اما اگر حديث همان ترجمان احوال باشد، بايد كه براي اين بي تفاوتي هم فرهنگي جديد به تحرير در آورد.


كارنامة كشورهاي موفق را دوباره خواني كنيم، به يقين درسهايي نو و مفيد خواهيم آموخت. سليقه هاي شخصي و انحصارهاي گروهي ساليان سال است كه از ميان كشورهاي موفق برچيده شده است. امروز تك تك افراد جامعه خود را سهيم در مسائل كلي كشور خويش مي خواهند و اين سهم ادا نمي شود الا با وجود احزاب واقعي و مردمي. احزابي كه بر اساس نيازهاي اصولي مردم تشكيل يافته اند نه بر اساس ايل گرايي و يارگيري! تنها با وجود احزاب واقعي است كه نمايندگان واقعي مردم به مجلس راه مي يابند و صد البته بازدهي چنين مجلسي رضايت ملت و دولت را برخواهد انگيخت. در ميان تنش هاي بي وقفة جهاني، كشوري پايدار مي ماند كه خواست مردم را به خواست معروضان اولويت بدهد و تريبون هاي ملت را به خود ملت وابگذارد. چرا كه براي زدودن سياهه هاي غفلت پيشين از ذهن مردم و نيز از ذهن جهانيان، راهي جز از اين نداريم و تكرار راههاي آزموده ما را به دور تسلسلي بي معني و بي نهايت خواهد كشاند كه در آن صورت همگي بي كرسي و بي تريبون خواهيم ماند!


posted by 6:45 PM

Sunday, November 02, 2003

فرزندان نامشروع استعمار

زهره وفايي
وراوي شمارة 41


با مطالعة تاريخ سياسي كشورهاي منطقه علاوه بر شاهان و اميران و سلطانان كه بنا بر قول بزرگي « همگان ننگ تاريخند» به القاب و عناوين افرادي برمي خوريم كه در نفوذ و زورگويي و ملك پروري دست كمي از اين سلطانان ندارند. درحدود دويست سال اخير تنها درمنطقه شرق نزديك و آسياي جنوب غربي حدود بيست هزار تن 20000 قديس و پيامبر و مبشر ظهور كرده اند كه همگي آنها بدون استثناء دست پرورده هاي استعمار غرب و حقوق بگير آنان بودند.البته بر شمردن بيست هزار نفر به اسم غير ممكن مي باشد لذا به ذكر مشهور ترين آنان اكتفا مي نماييم:


صوفي اسلام ـ محل ظهور افغانستان سالهاي 1201 هـ. ق وفات در جنگ خراسان به سال 1222 هـ. ق
آقا خان محلاتي ـ محل ظهور يزد، كرمان، بم، بلوچستان.
غلامرضا شاه عراقي ـ محل ظهور ايران عثماني.
غلام احمد قادياني ـ محل ظهورهند، مسلك وي چنين بود: اطاعت از خداوند و اطاعت از حكومت بريتانيا كه امنيت را به ما ارزاني داشته است و در ساية آن از ظالمان و ستمگران نجات يافته ايم!
خواجه يوسف كاشغري ـ محل ظهور گرگان ـ تركمنستان سال 1223 هـ . ق
سيد علي ابن محمدالموسوي از فرقة مشعشيان ـ محل ظهور هند.
ميرزا محمد همداني ـ از شاگردان احسايي ـ محل ظهور هند.
سيد مهدي قزويني ـ محل ظهور قزوين.
شيخ احمد احسايي ـ محل ظهور نجف ـ خوزستان ـ بغداد ـ به سال 1221 هـ .ق ـ باني مكتب شيخيه.
10ـ سيد كاظم رشتي ـ دست پروردة كينازدال گورگي ـ جاسوس روس ـ محل ظهور نجف ـ اولين روحاني فراماسون.
11ـ ميرزا حسن همداني ـ محل ظهورهند ـ مادام العمر از كمپاني هند شرقي مستمري دريافت مي نمود.
12ـ هاشم شاه نوربخش ـ محل ظهور كشمير ـ سال 1204 هـ .ق مسلك وي اطاعت از من و فرمانبرداري از انگليسها!
13ـ ميرزا طاهر اصفهاني معروف به حكاك ـ محل ظهور استانبول.
14ـ درويش محمدي ـ نام ديگر ژنرال فرية انگليسي ـ محل ظهور بلوچستان و خراسان ـ سهامدار اصلي شركت كمپاني هند.
15ـ حاج شيخ عبدالله بوشهري ـ نام اصلي ريچارد برتون انگليسي ـ محل ظهور كردستان ـ وي كتاب هزار و يك شب را به انگليسي ترجمه كرد.
16ـ شيخ شمس الدين قونيوي ـ پدر ميرزا ملكم خان ناظر الدوله ـ نام اصلي وي ميرزا يعقوپ خان ارمني بود.
17ـ آخوند طالقاني ـ نام اصلي ميسيو چرچيل ـ محل ظهور جنوب ايران.
18ـ سيدعلوي ـ نام اصلي ژنرال پانينجرـ افسر توپخانه انگليس ـ محل ظهور هرات ـ مسلك وي: مبارزه عليه شاه قاجار و برتري قوم افغان بر تمام ملل جهان !
19ـ كلنل لورنس ـ محل ظهور عربستان ـ وي زبان عربي و فقه و اصول را كاملاً ياد گرفت. در سال 8000 ليره از انگليس دريافت مي نمود.به وي مقام اجتهاد نيز داده شد و به سمت پيش نماز در خانة كعبه هم خدمت كرد!!
20ـ شيخ محمد عبدالوهاب ـ محل ظهور عربستان ـ سال 1143 هـ.ق به كمك همسفر انگليسي به قدرت رسيد. باني وهابيه.

مآخذ:

سياست نامه درويش دروغين
دست پنهان سياست انگليس در ايران
تاريخ روابط سياسي در قرن 19
روابط فراماسوني ـ صهيونيسم – امپرياليسم
ترفند پيغمبر سازان


posted by 7:22 PM

Powered by Blogger

 

Zohre Vefayi

ZOHRE-AZ VEBLAQI

zohre-vefayi

Zohre Vefayi


ARCHIVES
EMAIL

مقاله-يازى



محرم و نامحرم
چؤره كچى مش ايسماعيل عمي
قادين و پوليتيك چاليشمالاري
كم سالترين بازداشتي سياسي تاريخ
تـــاريخ خــاطيره لـــردن يـــارانــيـــر
سـانـتـرالـيـسـم ، حـتـي در احـزاب سـيـاسـي
آقايان! تهـران را بـراي آذربـايـجـانـيـهـا نـاامـن نـسازيـد!
آذربايجان ائولادلارينا اوره کدن سالام!
منظري از ۲۱ آذر - زهره وفايي
ايـام آزادي پــان تــوركيســـــــم!
سواد آموزي، الزاماً فارسي آموزي نيست!
مردم، مجلس و مسئولان
فرزندان نامشروع استعمار
نامه هاي سرگشاده به مجلس هفتم
مهاجرت‌، خدمت‌ يا خيانت‌؟
آذربايجانين ميللي حركتي و آمريكا تاريخ بيزي گؤزله مه يه جك!
آفت هاى حركت ملى
عصرين هانسى بؤلومونده دايانميشيق؟
نارضايتي ها را جدي بگيريم!

شخصيتها-آدليملار


اشتباه بزرگ خليفه معتصم
پـروفـسـور مـحـمد تـقـي زهـتـابـي
حيدر عم‌اوغلو
مزدك
چرا آذربايجان قهرمانان خود را از ياد نمي برد؟!

ناغيل-سؤلجك


ELNÜR
بئشيك

شعر-قوشوق


ne yazım?
ياساق سئوگى
قاراداغ عاشيقي، عاشيق غافار ابراهيمىدن بير نئچه سؤز

شكيل-گؤرونتو


آثار باستاني آذربايجان به روايت تصوير -۱
آثار باستاني آذربايجان به روايت تصوير -۲
آثار باستاني آذربايجان به روايت تصوير -۳

معروضه-چيخيش


نمايشنامه-تئاتر اويونو


اوشاق نمايشي: يارديم چيل دوستلار

متفرقه-باشقا


زهره وفايي نين اثرلري
غوربتده‌ سؤنموش‌ اولدوزلار
زهره‌ وفائی‌: «مكتوب‌»
انجمن‌ كتاب‌ دوستان‌ آذربايجان‌


چئويرى-ترجمه


زبان و هويت